اگر سینما را از بعد صنعتی اش ببینیم و این که می گویند سینما بدون مخاطب معنا ندارد؛ شاید بشود به فیلم آقای کاهانی هم ایراد گرفت که باز هم در نسبت با دیگر ساخته های این روز های سینمای ایران این فیلم وضعش چندان هم از نظر مخاطب بد نیست. مساله این است که مخاطب در صف معیارهای سینمای ایران فعلا در انتهای صف ایستاده است و از این جهت باید بگوییم که نمی شود از این ایراد ها به فیلم کاهانی گرفت؛ چه فیلم بالاخره از بازی خوب رضا عطاران بهره می برد که مخاطب پسند است و چهره و البته شناخته شده.
اما در بعد هنری مگر نه این است که یک اثر هنری باید همه چیزش به همه چیزش بیاید و بیشتر از آن با سازنده اش هماهنگ باشد؛ اگر زیبایی را در هنر توازن و تناسب تعریف کنیم می شود "بی خود و بی جهت" را فیلمی زیبا و چشم نواز دانست.
تناسب و توازن
" بی خود و بی جهت" از همان اسمش تناسب را در خود دارد. یک داستان بی خود و بی جهت که به هیچ اتفاقی ربط و قرار نیست هیچ اتفاق خاصی را روایت کند. این تناسب که می گوییم با حال و هوای دو فیلم اخیر کاهانی هماهنگی دارد؛ هم "اسب حیوان نجیبی است" و هم این آخری. آدم ها همین طور بی خود و بی جهت دچار گیر گرفت می شوند و این کلاف در هم پیچیده پشت سر هم در هم می پیچد و در نهایت فیلم تمام می شود؛ این یکی هم کاملا " بی خود و بی جهت" رخ می دهد.
طراحی صحنه را هم که نگاه کنیم یک بلبشوی تمام عیار به نمایش گذاشته می شود. بلبشویی که ریشه در قصه دارد و با قصه- البته اگر بشود آن را داستان یا قصه نامید- دچار همین بلبشو است. بهتر است کمی حرفمان را تصحیح کنیم؛ یک ضد قصه ی تمام عیار باید چنین صحنه ی بلبشویی داشته باشد. این به هم ریختگی با دقتی قابل ستایش تا شخصیت ها امتداد و گستردگی پیدا می کند.
در حقیقت توازن میان طراحی صحنه و تیپ ها برقرار می شود. آدم هایی که در قصه معرفی می شوند همه شخصیت هایی رو به زوال هستند که هیچ تعادلی ندارند و در یک کشمکش فزاینده غرق می شوند. نمی شود یک مسیر بدون نوسان را در زندگی و برخوردهای آنها دید؛ " بی خود و بی جهت" با هم دعوا می کند و بی خود و بی جهت آشتی .
فیلمی برای کارگردان
آمده ای نشسته ای در سینما که فیلم ببینی؛ فیلمی که رضا عطاران در آن بازی کرده و احتمالا باید بشود در سایه چراغ های خاموش سالن سینما کمی بخندی و خودت را خالی کنی و بعد بزنی بیرون و اصلا به این فکر نکنی که چه اتفاقی افتاده است. فیلم را کاهانی ساخته و از حضور عطاران معلوم است که نباید منتظر داستانی مانند درام فیلم " بیست" باشیم. آمده ایم بخندیم. فیلم را که می بینی و تمام می شود متوجه می شوی که بی خود و بی جهت لم داده ای به تصاویر متحرک فیلم کاهانی تا آقای کارگردان باز هم بی خود و بی جهت داستانی روایت کند برای محاکمه ی یک خانم جلسه ای که دخترش در دوران نامزدی بی احتیاطی کرده و باردار شده و حالا تمام تلاشش را می کند که قبل از این که دیر بشود مراسم عروسی را برگزار کند... قطعات داستان باز هم بی خود و بی جهت کنار هم می نشینند آن قدر بی جهت که نمی شود یک قصه سالم از میان آن بیرون کشید و اتفاقاتش را باور کرد و از همه ی این ها سخت تر حتا تضاد ها و سیاه و سفید ها و کنتراست ها و نهایتا پایان بندی فیلم است.
بی خود و بی جهت خوب است
فیلم کاهانی به همان بی خود و بی جهتی که در خودش دارد؛ به همان دلایل خوب است و دقیقا از همان جهت که بی جهت است. همه چیزش به همه چیزش می آید از ابتدا ادعایی دارد که به همان وفادار مانده و بر اساسش پیش می رود. خودش در گفت و گویی که با یکی از روزنامه های عامه پسند داشته می گوید:" از ادب زیادی خوشم نمی آید" کارگردان خواسته است فیلمی بسازد که در آن تنفرش را از ادب زیادی به نمایش بگذارد و البته همه ی آنچه که در کودکی، نوجوانی و احتمالا جوانی از آنها بدش می آمده و نمی توانسته است اعتراض کند؛ اعم از خانم جلسه ای، خانواده ی مذهبی، سنت گرایی و ... که البته همین طور بی خود و بی جهت ماجرایی را به تصویر می کشد که باز هم بی خود و بی جهت با این کارکترها ارتباط پیدا می کند و دل آقای کارگردان را خنک می کند. اگر عبدالرضا کاهانی می خواسته است چنین فیلمی بسازد که شواهد همین را نشان می دهد؛ باید به او تبریک گفت. او فیلمی " بی خود و بی جهت " ساخته که خوب است و البته دیدنی.